از نخلستان تا خيابان
دسته گلها دستهدسته میرود از یادها
گریه کن ای، آسمان، در مرگ طوفانزارها
سخت گمنامید اما ای شقایق سیرتان
کیسه میدوزند با نام شما، شیادها
تا به این جا که: «مثل دریا ناله سر کن در شب طوفان و موج
هیچ چیز از ما نمیماند مگر فریادها»
این فریادها از شاعر آتش اعتراضی ساخته است که وقتی افروخته میشود، دیگر کسی یا چیزی نمیتواند در برابر مقاومت و پایداری افروخته بایستد. حتی اگر آن کس خود خالق اثر شاعر باشد چرا که در زمان سرودن شعر، شاعر چادهای جز برداشتن قلم و نوشتن ندارد
کسی آتش به جونم میزنه باز
کسی زخم زبونم میزنه باز
خدا دونه غمی از دشمنم نیست
عزیزم مهربونم میزنه باز
شعرهای از نخلستان تا خیابان برخاسته از نخلستانهای جنوب است که اکنون به درازای تاریخ در خیابانهای شهر گستردهاند. شعرهایی که از حنجرة اعتراضی مرد ظلمت ستیز برخاسته و از اعماق وجود تاریخ این سرزمین، مقاومت، پایداری و راز ماندگاری را فریاد میکشد. این شعرها آمیزهای از درد، عشق، فریاد آزادی، آزادیخواهی است که هر انسان آزاده را تحت تأثیر قرار میدهد.
شعرهای دهه ی شصت قزوه ی دوست داشتنی معترض:"دیشب مادرم با چای و کشمش سر کرد.او قلبش برای انقلاب می تپداما وسعش نمی رسد یک نوار قلب بگیردو من میدانم نوار قلب هم همه ی منحنی های دردش را نشان نمی دهد. مادرم دفترچه ی خدمات درمانی نداردو همیشه ابوالفضل به دادش می رسد.او برای شهیدان اشک می ریزدحلوا می پزد و به ما یاد می دهد که چگونه شب های جمعه با چهار قاشق حلوای نذری سیر شویم. او نمی داند کادیلاک چه جانوری است و داخل هواپیما چه شکلی است اما خوب می داند که شمشیر امام حسین ع از طلا نبوده است و امام زمان
آه دوست من!بگذار خاطرات خاکستری ام را باز گویمدیشب نبودیتمام دیشب را ستاره چیدمتمام دیشبپرندگان در چشمانم فرود آمدندتمام دیشبنیلوفران در برکه ی نگاهم تن شستند تمام دیشب:پرسشی را تکرار کردمآیا خورشید روزهای آیندهعمودتر خاهد تابید-----شب است و سكوت است و ماه است و من فغان و غم اشك و آه است و من شب و خلوت و بغض نشكفتهام شب و مثنويهاي ناگفتهام شب و نالههاي نهان در گلو شب و ماندن استخان در گلو من امشب خبر ميكنم درد راكه آتش زند اين دل سرد را بگو بشكفد بغض پنهان من كه گل سرزند از گريبان من ------مرا
شعر اعتراض و عدالت خواهیآه دوست من!بگذار خاطرات خاکستری ام را باز گویمدیشب نبودیتمام دیشب را ستاره چیدمتمام دیشبپرندگان در چشمانم فرود آمدندتمام دیشبنیلوفران در برکه ی نگاهم تن شستند تمام دیشب:پرسشی را تکرار کردمآیا خورشید روزهای آیندهعمودتر خاهد تابید-----شب است و سكوت است و ماه است و من فغان و غم اشك و آه است و من شب و خلوت و بغض نشكفتهام شب و مثنويهاي ناگفتهام شب و نالههاي نهان در گلو شب و ماندن استخان در گلو من امشب خبر ميكنم درد راكه آتش زند اين دل سرد را بگو بشكفد بغض پنهان من كه گل سرزند از گريبان من ------مرا
علیرضا قزوه
Ebook | Pages: 88 pages Rating: 3.34 | 47 Users | 3 Reviews
Be Specific About Books During از نخلستان تا خيابان
Original Title: | از نخلستان تا خيابان |
ISBN: | 4ـ214ـ50 |
Edition Language: | Persian URL http://www.iricap.com/book.asp?id=974 |
Explanation Concering Books از نخلستان تا خيابان
کتاب حاضر، مجموعهای از غزلها، دوبیتیها، رباعیها، مثنویها و نو سرودههای شاعر متعهد و نویسندة انقلاب اسلامی علیرضا قزوه است. شاعر کتاب برخاسته از دامن مقاومت و هنر پایداری است. آنچه در نخستین نگاه به کتاب حاضر جلب توجه میکند، شعرهای اعتراضی و تقدیمی است که بخشی از روح مقاومت و پایداری در عرصه هنر و ادبیات فارسی است. قزوه، برجستهترین شاعر زندة شعر پایداری است؛ مقاومتی که در ذهن پویا و خلاق شاعر در برابر جهانی ناشناخته و مبهم شکل میگیرد و تنها تلنگر و بهانهای کافی است تا بر سطرهای کاغذ جاری شود. دفتر حاضر از این چنین تلنگر و بهانهای شکل گرفته است. وقتی بهانهای سخت دستهدسته رفتن گلها وی را میآزارد؛ فریاد بر میکشد کهدسته گلها دستهدسته میرود از یادها
گریه کن ای، آسمان، در مرگ طوفانزارها
سخت گمنامید اما ای شقایق سیرتان
کیسه میدوزند با نام شما، شیادها
تا به این جا که: «مثل دریا ناله سر کن در شب طوفان و موج
هیچ چیز از ما نمیماند مگر فریادها»
این فریادها از شاعر آتش اعتراضی ساخته است که وقتی افروخته میشود، دیگر کسی یا چیزی نمیتواند در برابر مقاومت و پایداری افروخته بایستد. حتی اگر آن کس خود خالق اثر شاعر باشد چرا که در زمان سرودن شعر، شاعر چادهای جز برداشتن قلم و نوشتن ندارد
کسی آتش به جونم میزنه باز
کسی زخم زبونم میزنه باز
خدا دونه غمی از دشمنم نیست
عزیزم مهربونم میزنه باز
شعرهای از نخلستان تا خیابان برخاسته از نخلستانهای جنوب است که اکنون به درازای تاریخ در خیابانهای شهر گستردهاند. شعرهایی که از حنجرة اعتراضی مرد ظلمت ستیز برخاسته و از اعماق وجود تاریخ این سرزمین، مقاومت، پایداری و راز ماندگاری را فریاد میکشد. این شعرها آمیزهای از درد، عشق، فریاد آزادی، آزادیخواهی است که هر انسان آزاده را تحت تأثیر قرار میدهد.
Declare Epithetical Books از نخلستان تا خيابان
Title | : | از نخلستان تا خيابان |
Author | : | علیرضا قزوه |
Book Format | : | Ebook |
Book Edition | : | Deluxe Edition |
Pages | : | Pages: 88 pages |
Published | : | 2007 by سوره مهر (first published 1990) |
Categories | : | Free Books. Books |
Rating Epithetical Books از نخلستان تا خيابان
Ratings: 3.34 From 47 Users | 3 ReviewsAssessment Epithetical Books از نخلستان تا خيابان
شعرهای دهه ی شصت قزوه ی دوست داشتنی معترض:"دیشب مادرم با چای و کشمش سر کرد.او قلبش برای انقلاب می تپداما وسعش نمی رسد یک نوار قلب بگیردو من میدانم نوار قلب هم همه ی منحنی های دردش را نشان نمی دهد. مادرم دفترچه ی خدمات درمانی نداردو همیشه ابوالفضل به دادش می رسد.او برای شهیدان اشک می ریزدحلوا می پزد و به ما یاد می دهد که چگونه شب های جمعه با چهار قاشق حلوای نذری سیر شویم. او نمی داند کادیلاک چه جانوری است و داخل هواپیما چه شکلی است اما خوب می داند که شمشیر امام حسین ع از طلا نبوده است و امام زمان
آه دوست من!بگذار خاطرات خاکستری ام را باز گویمدیشب نبودیتمام دیشب را ستاره چیدمتمام دیشبپرندگان در چشمانم فرود آمدندتمام دیشبنیلوفران در برکه ی نگاهم تن شستند تمام دیشب:پرسشی را تکرار کردمآیا خورشید روزهای آیندهعمودتر خاهد تابید-----شب است و سكوت است و ماه است و من فغان و غم اشك و آه است و من شب و خلوت و بغض نشكفتهام شب و مثنويهاي ناگفتهام شب و نالههاي نهان در گلو شب و ماندن استخان در گلو من امشب خبر ميكنم درد راكه آتش زند اين دل سرد را بگو بشكفد بغض پنهان من كه گل سرزند از گريبان من ------مرا
شعر اعتراض و عدالت خواهیآه دوست من!بگذار خاطرات خاکستری ام را باز گویمدیشب نبودیتمام دیشب را ستاره چیدمتمام دیشبپرندگان در چشمانم فرود آمدندتمام دیشبنیلوفران در برکه ی نگاهم تن شستند تمام دیشب:پرسشی را تکرار کردمآیا خورشید روزهای آیندهعمودتر خاهد تابید-----شب است و سكوت است و ماه است و من فغان و غم اشك و آه است و من شب و خلوت و بغض نشكفتهام شب و مثنويهاي ناگفتهام شب و نالههاي نهان در گلو شب و ماندن استخان در گلو من امشب خبر ميكنم درد راكه آتش زند اين دل سرد را بگو بشكفد بغض پنهان من كه گل سرزند از گريبان من ------مرا
0 comments:
Post a Comment
Note: Only a member of this blog may post a comment.